سلام. جزوه منطق 2 رو توی کانال ایتا گذاشتم میتونید استفاده کنید
Eitaa.com/manteq2
سلام. جزوه منطق 2 رو توی کانال ایتا گذاشتم میتونید استفاده کنید
Eitaa.com/manteq2
فرد مثبت همیشه برنامه دارد،
فرد منفی همیشه بهانه دارد
فرد مثبت همیشه خود جزئی از جواب هاست،
فرد منفی همیشه خود بخشی از مشکلات است.
فرد مثبت در کنار هر سنگی سبزه ای می بیند،
فرد منفی در کنار هر سبزه ای سنگی می بیند.
فرد مثبت برای هر مشکلی راهکاری می یابد،
فرد منفی برای هر راهکاری مشکلی می بیند.
فرد مثبت همیشه دوستی ها را زیاد می کند،
فرد منفی دشمنی ها را زیاد می کند.
فرد مثبت می گوید اجازه بده انجام پذیر است،
فرد منفی میگوید نمی توانم انجام پذیر نیست.
فرد مثبت همیشه با صبر مشکلات را حل می کند،
فرد منفی همیشه با خشم مشکلات راحل میکند
فرصتی برای مطالعه?
نامه واقعی به خدا❤️
( این نامه هم اکنون در موزه گلستان نگهداری میشود)
این ماجرای واقعی در مورد شخصی به نام نظرعلی طالقانی است
که در زمان ناصرالدین شاه ،دانش اموزی در مدرسه ی مروی تهران بود
و بسیار بسیار آدم فقیری بود.
یک روز نظرعلی به ذهنش می رسد که برای خدا نامه ای بنویسد.
نامه ی او در موزه ی گلستان تهران تحت عنوان “نامه ای به خدا” نگهداری می شود.
مضمون این نامه :
بسم الله الرحمن الرحیم
خدمت جناب خدا !
سلام علیکم ،
اینجانب بنده ی شما هستم.
از آن جا که شما در قران فرموده اید :
“و ما من دابه فی الارض الا علی الله رزقها”
«هیچ موجود زنده ای نیست الا اینکه روزی او بر عهده ی من است.»
من هم جنبنده ای هستم از جنبندگان شما روی زمین.
در جای دیگر از قرآن فرموده اید :
“ان الله لا یخلف المیعاد”
مسلما خدا خلف وعده نمیکند.
بنابراین اینجانب به چیزهای زیر نیاز دارم :
۱ - همسری زیبا و متدین
۲ - خانه ای وسیع
۳ - یک خادم
۴ - یک کالسکه و سورچی
۵ - یک باغ
۶ - مقداری پول برای تجارت
۷ - لطفا بعد از هماهنگی به من اطلاع دهید.
مدرسه مروی-حجره ی شماره ی ۱۶- نظرعلی طالقانی
نظرعلی بعد از نوشتن نامه با خودش فکر کرد که نامه را کجا بگذارم؟
می گوید،مسجد خانه ی خداست.
پس بهتره بگذارمش توی مسجد.
می رود به مسجد در بازار تهران(مسجد شاه آن زمان) نامه را در پشت بام مسجد در جایی قایم میکنه و با خودش میگه: حتما خدا پیداش میکنه! او نامه را پنجشنبه در پشت بام مسجد می ذاره.
صبح جمعه ناصرالدین شاه با درباری ها می خواسته به شکار بره.
کاروان او ازجلوی مسجد می گذشته،
از آن جا که(به قول پروین اعتصامی)
“نقش هستی نقشی از ایوان ماست آب و باد وخاک سرگردان ماست”
ناگهان به اذن خدا یک بادتندی شروع به وزیدن می کنه
نامه ی نظرعلی را از پشت بام روی پای ناصرالدین شاه می اندازه.
ناصرالدین شاه نامه را می خواند و دستور می دهد که کاروان به کاخ برگردد.
او یک پیک به مدرسه ی مروی می فرستد،
و نظرعلی را به کاخ فرا می خواند.
وقتی نظرعلی را به کاخ آوردند
دستور می دهد همه وزرایش جمع شوند و می گوید:
نامه ای که برای خدا نوشته بودید ،ایشان به ما حواله فرمودند
پس ما باید انجامش دهیم.
و دستور می دهد همه ی خواسته های نظرعلی یک به یک اجراء شود.
این نامه الآن در موزه گلستان موجود است و نگهداری می شود.
این مطلب را میتوان درس واقعی توکل نامید.
یادت باشه وقتی میخوای پیش خدا بری
فقط باید صفای دل داشته باشی
*لطفا مقايسه ممنوع*!
هی نشستیم و گذاشتیم ما را مقایسه کنند،
“از پسر عموت یاد بگیر!”
“پسر فلانی رو ببین چقدر موفقه!”
“نصف توئه، ببین به کجا رسیده!”
یا که بدتر،
خودمان، خودمان را مقایسه کردیم!
“چرا مثل فلانی توی فامیل درآمد ندارم؟”
“چرا مثل فلانی از زندگیم راضی نیستم؟”
“چرا مثل فلانی خونه و ماشین خوب ندارم؟”
“چرا مثل فلانی توی فلان دانشگاه دولتی قبول نشدم؟”
و هزار جور چرای مختلف و قیاس های اعصاب خرد کن دیگر که خودمان بریدیم و خودمان هم دوختیم!
نپرسیدیم فلانی که خودمان را با او مقایسه میکنیم،
واقعا تماما مثل و مانند ماست؟
زندگی را مثل ما گذرانده؟
مشکلاتش، دغدغه هایش، خوشی هایش، آرزوهایش، همگی با ما برابر بوده اند؟
فرصت هایش چطور؟
یا زحمتی که برای رسیدن به آن جایگاه کشیده؟
بدون در نظر گرفتن تمامی عوامل،
هیچوقت،
تکرار میکنم،
هیچوقت نمیشود و نباید دو چیز را مقایسه کرد،
آن هم دو آدم کاملا متفاوت!
تنها کسی که باید خودمان را با او مقایسه کنیم،
خودِ دیروزمان است!
تنها چیزی که باید مقایسه کنیم،
حال امروزمان با دیروز است!
باقی مقایسه ها را بخواهیم یا نه،
مردم خود به خود برایمان انجام میدهند،
حداقل خودمان به آنها دامن نزنیم!
دکتر فرهنگ هلاکویی
????
اندیشمندی میگفت :
سقراط بیشتر اوقات جلوی دروازه شهر آتن مینشست و به غریبهها خوشامد میگفت.
روزی غریبهای از راه رسید و نزد او رفت و گفت:
“من میخوام در شهر شما ساکن شوم. اینجا چگونه مردمی دارد؟”
سقراط پرسید:
“در زادگاهت چه جور آدمهایی زندگی میکنند.”
مرد غریبه گفت:
“مردم چندان خوبی نیستند. دروغ میگویند، حقه میزنند و دزدی میکنند. به همین خاطر است که آنجا را ترک کردهام.”
سقراط خردمند در جوابش گفت:
“مردم اینجا هم همانگونهاند. اگر جای تو بودم به جستجویم ادامه میدادم.”
چندساعت بعد غریبه دیگری به سراغ سقراط امد و درباره مردم آن شهر سوال کرد .
سقراط دوباره پرسید:
“آدمهای شهر خودت چه جور آدمهایی هستند؟”
غریبه پاسخ داد:
“فوقالعادهاند، به هم کمک میکنند و راستگو و پرکارند. چون میخواستم بقیه دنیا را ببینم ترک وطن کردم.”
سقراط اندیشمند پاسخ داد:
“اینجا هم همینطور است. چرا وارد شهر نمیشوی؟ مطمئن باش این شهر همان جایی است که تصورش را میکنی؟!”
شخصی که هر دو ملاقات را نظاره گر بود و راهنمایی و پیشنهاد های سقراط را شنیده بود با تعجب پرسید چرا به آن گفتی خوب نیست و برو بگرد و جستجوکن و به این گفتی خوب است و خوش آمد گفتی ؟ پاسخ داد:
ما دنیا را آنگونه می بینیم که هستیم و در دیگران چیزهایی را میبینیم که در درون مان وجود دارد.
انسانی که مثبت و مهربان باشد، هرکجا برود در اطرافش و در آدم هایی که با آنها در ارتباط است جز نیکویی چیزی نخواهد دید و انسان کج اندیش و منفی باف نیز به هرکجا برود جز زشتی و نقصان در محیط پیرامونش چیزی را تجربه نخواهد کرد
وقتی تغییر نکنیم هرکجا برویم آسمان همین رنگ است
نيازهاي رواني كودكان?
با آنها وقت بگذرانيد،
به آنها عشق بدهيد،
به آنها اجازه بدهيد،
آنها را تشويق كنيد،
شخصيت و احساسات آنها را
بپذيريد و تاييد كنيد.
⚠️همسر درمانده تربيت نكنيد!
جملاتي مانند:
❌ ” هميشه كارت خرابكاريه"،
❌"هيچ وقت حرفمو گوش نميدي"،
❌” يكبار ازت يه كارى خواستما ببين چكار كردى”
?به همسرتان در مانده بودن را مي آموزد.
?همسرتان روزانه صدها كار درست و چند كار اشتباه انجام ميدهد درست شبيه شما و بقيه انسانها. غلو نكنيد!
#هردو_بدانیم
? برای اینكه همسر خوبی باشید:
? مؤدب باشید.
? صادقانه تعریف و تمجید کنید.
? نق نزنید و همسر خود را سرزنش نکنید.
? همسر خود را همان گونه که هست بپزیرید.
? خردهگیری نکنید و عیبجویی را کنار بگذارید.
?به امور کوچک زندگی زناشوئی بیشتر توجه کنید.
لباس فارغ التحصیلی توی کل جهان طرح ويژه اى دارد. اما تا حالا به این فکر کردین که چرا این شکلیه و اصلاً فلسفه وجودش چیه؟!!! هنگامی كه از شما سوال میشود كه این لباس و كلاه چیست؟ چه پاسخی دارید که بدهید؟! احتمالاً خواهید گفت نمی دانم !!!! اما اگر این سوال را از یك اروپایی یا ژاپنی و یا حتی آمریكایی بپرسند خواهند گفت :
ما به احترام «آوی سنّا Avicenna» (ابن سینا) پدر علم جهان این لباس را به صورت نمادین میپوشیم!
بله یك نمونه دیگر از ارزشهای ایرانی كه خود ما آنرا نمیشناسیم ردای فارغ التحصیلی است!!
آنها به احترام «آوی سنّا» كه همان «ابن سینا»ی ماست كه لباس بلند رِدا گونه می پوشیده، این لباس را تن دانشمندان خود میكنند. آن كلاه هم نشانه همان دَستار است (کمی فانتزی شده) و منگوله آن نمادی از گوشه دستار خراسانی كه ما ایرانی ها در قدیم از گوشه دَستار آویزان میكردیم و به دوش میانداختیم.. در اروپا و آمریكا علامت یك آدم برجسته و دانش آموخته را لباس و كلاه ابن سینا می گذارند، ولی ما خودمان نمیدانیم !
برای نابودی یک ملت نیازی به حمله نظامی و لشکر کشی نیست.
فقط کافیست سطح و کیفیت آموزش را پائین آورد و اجازه تقلب را به دانش آموزان داد.
مریض به دست پزشکی که تقلب میکند خواهد مرد.
خانه ها به دست مهندسی که موفق به تقلب شده ویران خواهد شد.
منابع مالی را به دست حسابداری که موفق به تقلب شده ،از دست خواهیم داد.
انسانیت به دست عالم دینی که موفق به تقلب شده میمیرد.
عدالت به دست قاضی که موفق به تقلب شده ضایع میشود…
سقوط آموزش پرورش=سقوط یک ملت