مائده

 خانه تماس  ورود
روباه دم بریده
ارسال شده در 29 شهریور 1398 توسط مائده در پندآموز, داستان, تلنگر

​روباه در حادثه‌ای دمش را از دست داد.

روباه‌های گله از او پرسیدند دم‌ات چه شد؟ روباه دم‌بریده با حیله‌گری گفت که خودم قطع‌اش کردم! همه با تعجب پرسیدند چرا؟ دم نداشتن بسیار بد است و اکنون زیباییت را از دست دادی. روباه گفت: خیر! حالا آزادم و سبک.
احساس راحتی می‌کنم! وقتی راه می‌روم فکر می‌کنم که دارم پرواز می‌کنم. یک روباه دیگر که بسیار ساده بود، رفت و دم خود را قطع کرد. چون درد شدیدی داشت و نمی‌توانست تحمل کند، نزد روباه دم‌بریده رفت و گفت: تو که گفته بودی سبک شده‌ام و احساس راحتی می‌کنم. من‌که بسیار درد دارم!
دم‌بریده گفت: صدایش را درنیاور!

اگر نه تمام روز روباه‌های دیگر به ما می‌خندند! هرلحظه ابراز خشنودی کن و افتخار کن تا تعداد ما زیاد شود؛ والا تمام عمر مورد تمسخر دیگران قرار خواهیم گرفت… همان بود که تعداد دم‌بریده‌ها آن‌قدر زیاد شد که بعداً به روباه‌های دم‌دار می‌خندیدند و این حکایتی بسیار آشناست…
وقتی در یک جامعه افراد مفسد، دزدها اختلاس‌گر ها و خلافکارها و بی حیاها و بی حجاب ها زیاد میشوند

آنگاه به افراد باشرف و باعزت و باحیا و باحجاب می‌خندند.

گاهی هم آن‌ها را دیوانه می‌دانند.

نظر دهید »
جایگاه زن در غرب
ارسال شده در 27 شهریور 1398 توسط مائده در پندآموز, تلنگر, جالب

​#زن_در_غرب

? می‌دونید چرا خانم‌های غربی موقع #خواستگاری و درخواست #ازدواج یه مرد از اونها تا این حد ذوق مرگ میشن⁉️
? چون چیزی که برای زنان جامعه #ایران و زنان #مسلمان عادیه، آرزوی اونهاست …❗️
?غربی‌ها به دلیل این‌ که بعد از ازدواج مجبورن نیمی از اموال‌شون رو در اختیار همسرشون قرار بدن تمایلی به #ازدواج نشون نمیدن و زندگی مشترک‌شون رو بدون ازدواج ادامه میدن! ? 
مثلا “رونالدو” با اینکه از دوست دخترش سه تا بچه داره اما هنوز اون رو #شریک_زندگی خودش قرار نداده، یعنی هنوز اون رو لایق همسری نمی‌دونه! ? 
یا مثلا خبر ازدواج “مسی” با دوست دخترش رو که چند ماه پیش رسانه‌ای شد شنیدیم که با داشتن چند فرزند تازه این زن مفتخر به همسری جناب مسی شده! ? 
پ.ن:

جالبه که اینا از نظر جامعه شناسای #غربی ظلم به #زن و عاطفه و شأن و شخصیت زن نیست❗️ ? اما ازدواج #اسلامی که در اون زن از ارزش و شخصیت والایی برخورداره و از همون ابتدا مرد رو ملزم به #نفقه واجب و هزینه برای همسرش می‌کنه، از نظر اونها باعث زیر سؤال رفتن شأن و شخصیت بانوان میشه‼️

┄┅═══✼ ? ? ? ✼═══┅┄

نظر دهید »
من حجاب نمیخوام
ارسال شده در 24 شهریور 1398 توسط مائده در پندآموز, تلنگر, حرف دل, خدا, جالب

​دختره یکهو وسط صحبتهاش با یکی جوش آورد و دم پله های سِلف دانشگاه میخواست مقنعه ش رو دربیاره! هی داد میزد و حرف میزد!!! داد میزدا ؟! داد هم نه!

دااااااااااااااااااااد!!

گوش کردم بین حرفاش اینا رو فهمیدم: من آزادی مطلق میخوام!

دوست دارم هر کاری که دلم خواست بکنم! هر جور دلم خواست زندگی کنم!

هر رنگی دلم خواست! هر مدل لباسی دلم خواست!

اصلا دلم میخواد همینجا مقنعه م رو در بیارم! (یهویی درآورد!)

دوست دارم همینجا هرکاری دلم خواست بکنم! بسه دیگه! چرا نمیذارین آزاد باشم؟؟

بعد زد زیر گریه! البته خیلی کم! هیشکی جرات نمیکرد نزدیکش بشه! حتی دخترا !

رفتم جلو! سلام کردم! جوابم رو نداد!

مقنعه ش رو از روی زمین برداشتم و دادم بهش و گفتم: میدونم خیلی زمان خوبی واسه حرف زدن نیست! ولی چند تا سوال میپرسم، اگه منطقی نبود، من خودم همینجا همه لباسهام رو در میارم!

چشاش گرد شد! سرش رو آورد بالا و من رو نگاه کرد.

من، یه لباس نخی و سفید بلند و یقه گرد تنم بود(از این سه دکمه ها) و شلوار کرم روشن کتون با کفشای پارچه ای قهوه ای!

گفت: اگه لباساتو در نیاوردی چی؟

گفتم: جلوی همه تف کن تو صورتم! منتها قبلش مقنعه ت رو سرت کن! تا بتونم باهات حرف بزنم! اینجوری نمیتونم!

انگار یه فرصت مناسب گیر آورده باشه واسه خالی کردن دق و دلیش، بلند شد و مقنعه ش رو سریع سرش کرد !

توی این فاصله بچه های حراست اومدن و دیدن من وایستادم روبروش اونا جلو نیومدن…دور تا دورمون پر شده بود از بچه های دانشکده های مختلف !

گفت: خب؟ شروع کن!

گفتم: من این قول رو دادم که همه لباسامو دربیارم! ولی اگه حرفم منطقی بود چی؟!

گفت: تو بگو؟

گفتم: تا هر وقتی که توی این دانشگاهی، کسی حتی یه لاخ موی تو رو نبینه!

گفت: قبول و دستش رو آورد جلو تا دست بده !

گفتم: مینویسیم که احتیاجی به دست دادن هم نباشه!

گفت: قبول! و یکی از بچه ها سریعا نوشت قرارداد رو و هر دو مون با چهار تا شاهد امضا کردیم و اسمش رو گذاشتیم قرارداد سلفیه !

بهش گفتم: فرض کن توی یه اتاق تنها هستی! و اتاق مال خودته! خب؟ و توی این اتاق، آزادی مطلق داری !رنگ دیوار رو چه رنگی میکنی؟

گفت: همه ش رو صورتی میکنم!

گفتم: حالا من هم میام و ساکن این اتاق میشم! و اتاق میشه مال هر دوی ما! و همه دیوار رو به سلیقه خودم سبزش میکنم! تو صدات در نمیاد؟ به من گیر نمیدی؟

گفت: معلومه گیر میدم! نمیذارم رنگ کنی! چون باید صورتی باشه دیوارا !

گفتم: خب اون اتاق مال منم هست! منم حق دارم هر رنگی دلم میخواد بزنم به در و دیوار گفت: خب تو نصفه خودت رو سبز کن منم نصفه خودم رو صورتی!

گفتم: آهان! پس اینجا ما یه مرزی داریم بین صورتی و سبز که وسط اتاقه درسته؟

گفت: آره گفتم خب حالا حسین، رفیقم، اونم میاد توی همین اتاق و میشیم سه نفر، و اون از رنگ آبی خوشش میاد! حالا تکلیف چیه؟

گفت: خب اتاق رو تقسیم بر سه میکنیم! و سه تا رنگ مختلف میزنیم!

گفتم: پس با این حساب تو توی رنگ زدن در و دیوار اتاق، دیگه نمیتونی سلیقه ای عمل کنی درسته؟

گفت: آره.

گفتم: نمونه بزرگ این اتاق، این دنیاست! اگه قرار بود هر کسی توی این دنیا آزادی مطلق داشته باشه که مردم باید همه همدیگه رو میکشتن تا یک نفر بالاخره بمونه تا معنی بده آزادی مطلق ! و الا اگه یه نفر شد دو نفر، دیگه چیزی به اسم آزادی مطلق وجود نداره! چه برسه به الان که چند میلیاردیم! یعنی تقابل آزادی های مردم، ایجاد مرز میکنه و مرز، یعنی پایان مطلق بودن!قبوله؟

سرش رو انداخت پایین و فکر کرد و زیر لب گفت: قبوله! 

گفتم: یه سوال! من میتونم توی یه اتاق عمل جراحی قلب باز با لباس خودم برم؟ یا باید اونجا لباس مخصوص بپوشم و مواظب کارام باشم؟

گفت: معلومه دیگه باید طبق قانون اونجا عمل کنی! هرجایی یه قانونی داره!

گفتم:صرف نظر از رد شدن چیزی به نام آزادی مطلق، دانشگاه هم یه جاییه که قانون مخصوص خودش رو داره دیگه…درسته؟

دوباره سرش رو انداخت پایین و زیر لب گفت: درسته!

گفتم: نمونه بزرگ دانشگاه به عنوان یه جای خاص که یه قانون خاص داره، کشورمون ایرانه! و صرف نظر از دین و دستوراتش! به عنوان یه جای خاص، قانون خاص خودش رو داره! درسته؟

این بار خیلی آروم تر گفت: درسته!

گفتم: میبینی؟ اگه من توی یه اتاق عمل، دوست دارم با لباس خودم باشم، باید اتاق عمل رو ترک کنم!چون طبق گفته خودت، هرجایی قانون خاص خودش رو داره! و همینطور اگه توی ایران بخوام مقنعه م رو دربیارم، باید از ایران برم بیرون!! چون ایران، قوانین خاص خودش رو داره!

چیزی نگفت!

گفتم: خانم رحیمی، خدا هم به عنوان خالق ما همین رو به ما گفته!

گفته تو اگه جایی رو پیدا کردی که جزو املاک و دارایی های من نبود، و جایی رو پیدا کردی که از دید من پنهان بود، و جایی رو پیدا کردی که دست من بهت نمیرسید، برو هر کاری که دوست داری بکن! ولی تا وقتی در محضر من هستی و زیر نظر من، باید به قانونی که من میگم عمل کنی !و خب البته همه عالَم، محضر خداست! و حجاب هم دستور خدا !

اگه جایی رو پیدا کردی که تونستی از دست منه خدا فرار کنی و دیگه بنده م نباشی و منم نبینمت و صدات رو نشنوم،مقنعه ت که سهله، کلا برو خودتو آتیش بزن !ولی تا وقتی بنده منی و من خدای تو ام، جوری باش که من میگم…

دیگه هیچی نمیگفت! فقط سکوت بود و فکر…

گفتم: هر وقت دوست داشتی بیا بهت بگم دایره حکومت خدا، از کجا تا کجاست…

نه تنها تا وقتی دانشجوی دانشگاه ما بود، که حتی چند وقت پیش هم که توی خیابون دیدمش، حجابش کامل کامل بود…

منو دید و با اشاره دست از دور اشاره کرد بالای سرش و با اشاره گفت : خدا اون بالا داره منو میبینه!بعد دست زد به مقنعه ش و خندید و رفت… ? ? 

آزادی بی حجابی حجاب 2 نظر »
قمه زنی خوب یا بد?
ارسال شده در 13 شهریور 1398 توسط مائده در پندآموز, تلنگر, حدیث, قرآن کریم, احکام, جالب

​? داستانی خواندنی از حجت الاسلام قرائتی در مورد قمه زنی

(با استناد به آیه قرآن)
حجت الاسلام قرائتی: 

در یکی از شهر‌ها با وجود توصیه ‏های مبلغین بزرگوار مبنی بر پرهیز از قمه‎زنی، مردم به خاطر اعتقادات خود دست ‏برنمی ‏داشتند. به ما گفتند به آنجا برویم و آن‌ها را از این کار باز داریم. ایام ماه محرم بود و چون اعلام کرده بودند فلانی می ‏آید و مردم ما را در تلویزیون دیده بودند، در مسجد جمع شدند.

وقتی وارد شدم گفتند: آقای قرائتی آمده‏‌ای برای قمه‎زنی بگویی.

گفتم: شغل من چیست؟ 

گفتند: تو معلم قرآن هستی.

گفتم: به عنوان معلم قرآن قبولم دارید؟ 

گفتند: بله قبولت داریم، ولی حرف قمه نزنی، فقط قرآن بگو. 

من روی تخته نوشتم: «بسم الله الرحمن الرحیم - یا ایها الذین آمنوا لا تقولوا راعنا و قولوا انظرنا» (سوره بقره آیه 104)؛

«ای کسانی که ایمان آورده‏ اید! “راعنا” نگویید، بلکه بگویید: “انظرنا".» و بعد توضیح دادم که: 

«یا ایها الذین آمنوا» یعنی:‌ ای مؤمنین.

«لا تقولوا راعنا و قولوا انظرنا» یعنی: راعنا نگویید بلکه انظرنا بگویید. راعنا نگویید یعنی چه؟ این قصه‏‌ای دارد و قصه ‏اش این است که: پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم در حال سخنرانی بود، یک نفر از پای سخنرانی گفت: راعنا، یعنی مراعات ما را هم بکن. 

یعنی آرام‎تر صحبت کن یا به این طرف و آن طرف نگاه کن.

این کلمه راعنا مثل کوکو است که هم می‏ شود آن را با سیب زمینی درست کرد و هم با سبزی. 

«راعنا» را هم می‏ شود از ریشه «رعی‏» گرفت و هم از ریشه «رعن‏». اگر از «رعی‏» گرفته شود به معنای «مراعات ما را بکن‏» است، ولی اگر از ریشه «رعن‏» گرفته شود، رعونت ‏به معنای خر کردن است! و «راعنا» یعنی «خرمان کن.»!

وقتی که مسلمانان می‏ گفتند «راعنا» هدفشان مقدس بود و معنای «مراعاتمان کن‏» را اراده می ‏کردند، ولی یهودی‎‌ها از این کلمه استفاده کرده و گفتند: مسلمان‎‌ها به پیغمبرشان می‏گویند خرمان کن. در اینجا آیه نازل شد که: «یا ایها الذین آمنوا لا تقولوا راعنا و قولوا انظرنا»؛ «ای کسانی که ایمان آورده‏ اید، “راعنا” نگویید بلکه “انظرنا” بگویید.» 

یعنی کلمه‏‌ای را که دشمن از آن سوء استفاده می‏ کند به کار نبرید.

بعد از این که این آیه را تفسیر کردم، گفتم: شما که قمه می‏ زنید هدفتان مقدس است و به عشق امام حسین علیه السلام این کار را می ‏کنید، ولی تلویزیون کشورهای اروپایی این کار شما را دوازده مرتبه نشان داده و گفته است که شیعه ‏‌ها دچار مرض خودآزاری هستند. دشمن از این کار شما چنین سوء استفاده می‏ کند. 

این کار امروز شما مثل همان «راعنا» گفتن مسلمانان صدر اسلام است که دشمن از آن سوء استفاده می‏ کرد و قرآن کریم با آیه مورد بحث‏ به مسلمانان آن روز و امروز هشدار می‏ دهد که: از هر کاری که دشمن از آن سوء استفاده می‏کند پرهیز کنید. پس، چون امروز دشمنان از قمه‏ زنی شما سوء استفاده می‏ کنند، شما دیگر قمه نزنید. 

گفتند: حالا فهمیدیم و دیگر قمه نمی‌زنیم.
منبع: مجله مبلغان، شماره 39

به گزارش خبرگزاری صدا و سیما

قمه زنی نظر دهید »
بجاش به فقرا کمک کنید
ارسال شده در 10 شهریور 1398 توسط مائده در تلنگر, شبهه

نظر دهید »
درمان بی خوابی
ارسال شده در 16 مرداد 1398 توسط مائده در آموزشی, طنز

​‏اگر شبا خوابتون نمیبره

یه مقدار بابونه و گل خطمی و رازیانه و دارچین و کمی عسل رو تویِ یه لیوان آب داغ با قاشق هَم بزنین
اینقدر هَم بزنین تا خسته شین و خوابتون ببره?????

روانی هم خودتی???

نظر دهید »
حاضری بدون حقوق کار کنی؟
ارسال شده در 13 مرداد 1398 توسط مائده در پندآموز, تلنگر, عاشقانه, کلیپ

مادر نظر دهید »
روز عشق مبارک
ارسال شده در 11 مرداد 1398 توسط مائده در عاشقانه, همسرداری

ازدواج عشق همسر ولنتاین نظر دهید »
مهارت زندگی کردن
ارسال شده در 10 مرداد 1398 توسط مائده در تربیت کودک

​به کودکانمان مهارت های زندگی کردن را یاد بدهیم تا اینکه آنها را دانشمند بار بیاوریم !!!
مهارتهایی چون
گفت‌ و گو کردن را،

تخیل،

خلاقیت،

صبر و مدارا،

گذشت،

دوستی با طبیعت،

داشتن توان عذرخواهی،

دوست داشتن و مهربانی کردن،

دویدن و بازی کردن،

شاد بودن،

از زندگی لذت بردن،

راستی و صداقت را به آنها بیاموزیم.
#کانال_تربیتی_نوردیده ?

Join @nooredideh

تربیت کودک نظر دهید »
والدین سختگیر
ارسال شده در 10 مرداد 1398 توسط مائده در تربیت کودک

​هرگز فكر نكنيد هرچه سختگيرتر باشيد بهتر مي توانيد فرزندتان را تربيت كنيد. قوانین ذهنی خودتان را به کودک قالب نکنید. 
والدين سختگير دو نوع بچه پرورش مي دهند؛

? يا فرد مضطرب، نگران، وسواسی كه به خود بسيار سخت ميگيرد و با وجود موفقيتهايش هيچ لذتی از زندگی نمي برد.

?و يا فردی لجباز و فراری از كار!
با سختگيری نمي توانيد فرزندی موفق، سالم و خوشبخت تربيت كنيد. چون همیشه مایوس و نا امید در انتظار رسیدن به حس خوب آرامش خواهد ماند و با درماندگی آموخته شده اشتیاقی برای انجام کار ندارد و خشم حاصل از این ناکامی به شکل لجبازی و بی انگیزگی گریبان والدین را خواهد گرفت.

#کانال_تربیتی_نوردیده ?

Join @nooredideh

نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • ...
  • 10
  • ...
  • 11
  • 12
  • 13
  • ...
  • 14
  • ...
  • 15
  • 16
  • 17
  • ...
  • 72

موضوعات

  • همه
  • آشپزی
  • آموزشی
  • احکام
  • امام علی
    • جزوه درسی
  • ایران
  • بدون موضوع
  • تربیت کودک
  • ترفند
  • تلنگر
  • جالب
  • جزوه و نمونه سوال
  • حدیث
  • حرف دل
  • خانه داری
  • خدا
  • خلاقیت
  • داستان
  • داستان مبارزه با دشمنان خدا
  • دانستنی ها
  • دلنوشته
  • رمان عاشقانه ای برای تو
  • رمان نسل سوخته
  • روانشناسی
  • سیاسی
  • شبهه
  • شهدا
  • ضرب المثل
  • طنز
  • عاشقانه
  • فاطمه سلام الله علیها
  • قرآن کریم
  • قشم
  • قصه معراج پیامبراکرم
  • معما
  • مهدویت
  • نرم افزار
  • نماز
  • همسرداری
  • پاورپوینت
  • پزشکی
  • پندآموز
  • پژوهش
  • کلیپ

مطالب با رتبه بالا

  • زندگی اسلایسی (5.00)
  • از عالم قبر چه خبر؟ (5.00)
  • یادمون باشه... (5.00)
  • دنیا بدون آدماش (5.00)
  • معما تست هوش (5.00)
  • جنبش من باکره نیستم(کلیپ) (5.00)
  • ویژگی های یک پژوهشگر موفق (5.00)
  • مبارزه با دشمنان خدا (5.00)
  •  ساندیس (5.00)
  • من حجاب نمیخوام (5.00)
  • داستان قاضی مصری (5.00)
  • راه رسیدن به آرامش (5.00)
  • قشنگ حرف بزنیم (5.00)
  • زلزله تهران (5.00)
آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

جستجو

کاربران آنلاین

  • سمیه طاهرپوریانی
  • نورفشان
  • سمیه کیکاوسی

آمار

  • امروز: 531
  • دیروز: 1746
  • 7 روز قبل: 5994
  • 1 ماه قبل: 6856
  • کل بازدیدها: 231993

رتبه

    اوقات شرعی

    امروز: چهارشنبه 19 آذر 1404
    اوقات شرعی به افق:
    • اذان صبح اذان صبح:
    • طلوع آفتاب طلوع آفتاب:
    • اذان ظهر اذان ظهر:
    • غروب آفتاب غروب آفتاب:
    • اذان مغرب اذان مغرب:
    • نیمه شب شرعی نیمه شب شرعی:
    کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان