مائده

 خانه تماس  ورود
بگردید دنبال پارچه خوب
ارسال شده در 8 آبان 1396 توسط مائده در پندآموز

​تا حالا توجه کردین
ﻫﺮ ﻭﻗﺖ بخوای ﭘﺎﺭﭼﻪ ﺍیی ﺑﺨﺮﻱ
واسه اینکه بفهمی پارچه جنسش 

خوبه یا نه چی کار میکنی⁉️
?اونو تو دستت ﻣﭽﺎﻟﻪ میکنی
ﻭ ﺑﻌﺪ ولش میکنی
ﺍﮔﺮ ﭼﺮﻭﻙ ﺑﺮﻧﺪﺍﺷﺖ❗️

ﺟﻨﺲ ﺧﻮﺑﻲ ﺩﺍﺭه✅
ولی اگه چروک شد?

بدرد نمیخوره
چی میخوام بگم?
ﺁﺩما ﻫﻤﻴﻦ ﻃﻮﺭن. 
چطور⁉️
ﺁﺩﻡ‌ﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺑﺮ ﺍﺛﺮ ﻓﺸﺎﺭﻫﺎ ﻭ ﻣﺸﻜﻠﺎﺕ
ﺷﻴﻮﻩ ﻭ ﺍﺧﻠﺎﻕ ﻭ ﺭﻓﺘﺎﺭشوﻥ 

ﻋﻮﺽ میشه ﻭ ﭼﺮﻭﻙ ﺑﺮ ﻣﻲ‌ﺩﺍﺭن
ﺍﻳﻨﻬﺎ ﺟﻨﺲ ﺧﻮﺑﻲ ﻧﺪﺍﺭن?
پس بگردید دنبال پارچه خوب✅

نظر دهید »
الگوی زندگیتان را با دقت انتخاب کنید
ارسال شده در 8 آبان 1396 توسط مائده در پندآموز, تلنگر, طنز

عروس جوانی به عنوان شام برای شوهر تازه دامادش، سوسیس درست می کرد. اما پیش آنکه سوسیس را برای سرخ کردن داخل ماهی تابه بگذارد، سرو ته آنها را باچاقو می زد! وقتی شوهرش دلیل این کار را از او پرسید، تازه عروس جواب داد که مادرش سوسیس را همیشه به همین صورت سرخ می کرده است.

بعدها که عروس و داماد در خانه مادر زن میهمان بودند و با همین غذا از آنها پذیرایی شد، تازه داماد این موضوع را با مادرزن در میان گذاشت و علت را جویا شد. مادرزن شانه ای بالا اندخت و گفت:

که مادر خودش هم همیشه همین روش را برای سرخ کردن سوسیس به کار می برده.

بالاخره تازه داماد، این سوال را با مادربزرگ همسرش در میان گذاشت. مادربزرگ، بدگمان به تازه داماد زل زد و جواب داد:

چون ماهی تابه من کوچک است و سویس درسته در آن جای نمی گیرد.
⭐️ نتیجه : الگوهای زندگیتان را با دقت انتخاب کنید! ⭐️

نظر دهید »
مادر
ارسال شده در 8 آبان 1396 توسط مائده در پندآموز, دانستنی ها

​♥️مادر♥️

در رحم مادر، خداوند بچه را در آبی بسیار شور قرار داده تا جسمش تمیز بماند و مادر سنگینی بچه را کمتر احساس کند، و خداوند روزی جنین را از طریق بند ناف که به مادر وصل است به او میرساند…
پس اگر مادر در غذا خوردن کوتاهی کند ، از غذای جنین چیزی کم نمیشود ، بخاطر وجود غده هایی که با گرفتن مواد لازم از دندانها و استخوان مادر غذای جنین را تأمین میکند و به همین دلیل است که مادران با پیشروی در سن، دندان و پا و زانو درد میگیرند، و در آخر میگویند: زن زودتر از مرد پیر میشود..
اگر آدم ها بدانند که مادرشان بخاطر آنها استخوانش آب میشده در این میمانند که چگونه قدردانی بکنند..

نظر دهید »
بهترین جملاتی که در حین بحث می توانید به کار ببرید
ارسال شده در 8 آبان 1396 توسط مائده در پندآموز, همسرداری

?میفهمم چی میگی

?شاید در این مورد حق با تو باشه
 و هر جمله ای که به او بفهماند حرف هایش را شنیده اید و نقطه نظر او را هم در نظر می گیرید.
با به کار بردن این جملات دیگر در بحث ها در نقطه مقابل و بر ضد همسرتان قرار نمی گیرید.

 بلکه نشان می دهید که موضوع بحث برایتان مهم است و به تمام حرف هایش گوش می دهید.

فقط گفتن این جملات مهم نیست بلکه نحوه گفتن آن ها نیز مهم است.

نظر دهید »
مرد بی زن تلف میشود
ارسال شده در 8 آبان 1396 توسط مائده در پندآموز, همسرداری

مردها عادت میکنند به بودن زن

نه اینکه عادی شود و تکراری، 
به بودنش،

به بویش،

به اتمسفری که ایجاد میکند،

به جانی که میریزد در دیوارهای خانه

و تازه میکند حس بودن را …
چند روز نباشد حالشان خراب میشود
به هارت و پورتهایشان توجه نکنید!
مرد بی زن تلف میشود …?

نظر دهید »
آقای عزیز
ارسال شده در 8 آبان 1396 توسط مائده در پندآموز, همسرداری

​آقای عزیز 

✖هرچقدر هم که همسرتان کدبانو باشد‌

نباید به او وسایل خانه هدیه بدهید.
?? شاید باخریدبرخی از لوازم خانه خوشحال شود،اما باخود میگوید:"این برای خونه بود‌.پس من چی؟”

نظر دهید »
ذهن مردها
ارسال شده در 8 آبان 1396 توسط مائده در پندآموز, عاشقانه, همسرداری

نظر لطفش نيست، تو خوبي…
وقتی مــردی از زنــش تـعریف میـکنه 

زن نباید هیچوقت بگه نه اینجوریم نیست که میگی

یا نگه مرسی نظر لطفته یا امثال این جمله ها 

باید بگه خب مشخصه وقتی عشق توام بایدم اینجوری باشم یا

بگه عشق توام دیگه

یاخانوم شماام دیگه 

وقتی اقامون انقد خوبه خب مشخصه یه فرشته نصیبش شده
ذهن مردها یجوری تنظیم شده که ازاول خودتو هرجور نشون بدی تا اخر هم همونطوری هستی

نظر دهید »
بابات چطوری مرد?
ارسال شده در 8 آبان 1396 توسط مائده در طنز

​?????:

به حیف نون میگن بابات چجوری مرد ؟
میگه از پشت بوم افتاد رو کولر با کولر افتاد تو بالکن 
نرده های بالکن شکست
به بعد افتاد روی نورگیر 

شیشه های نورگیر شکست
از اونجا افتاد روی گلدونها
ما دیدیم خونرو داره خراب میکنه !

با تیر زدیمش..!???

طنز نظر دهید »
عاشقانه ای برای تو
ارسال شده در 8 آبان 1396 توسط مائده در داستان, رمان عاشقانه ای برای تو

#عاشقانه_ای_برای_تو 

قسمت دوم

تو با خودت چی فکر کردی که اومدی به زیباترین دختر دانشگاه که خیلی ها آرزو دارن فقط جواب سلام شون رو بدم؛ پیشنهاد میدی؟ … من با پسرهایی که قدشون زیر 190 باشه و هیکل و تیپ و قیافه شون کمتر از تاپ ترین مدل های روز باشه اصلا حرف هم نمیزنم چه برسه … .

.

از شدت عصبانیت نمی تونستم یه جا بایستم … دو قدم می رفتم جلو، دو قدم برمی گشتم طرفش … .

.

اون وقت تو … تو پسره سیاه لاغر مردنی که به زور به 185 میرسی … اومدی به من پیشنهاد میدی؟ … به من میگه خرجت رو میدم … تو غلط می کنی … فکر کردی کی هستی؟ … مگه من گدام؟ … یه نگاه به لباس های مارکدار من بنداز … یه لنگ کفش من از کل هیکل تو بیشتر می ارزه … .

.

و در حالی که زیر لب غرغر می کردم و از عصبانیت سرخ شده بودم ازش دور شدم … دوست هام دورم رو گرفتن و با هیجان ازم در مورد ماجرا می پرسیدن … با عصبانیت و آب و تاب هر چه تمام تر داستان رو تعریف کردم … .

هنوز آروم نشده بودم که مندلی با حالت خاصی گفت: اوه فکر کردم چی شده؟ بیچاره چیز بدی نگفته. کاملا مودبانه ازت خواستگاری کرده و شرایطی هم که گذاشته عالی بوده … تو به خاطر زیبایی و ثروتت زیادی مغروری … .

.

خدای من … باورم نمی شد دوست چند ساله ام داشت این حرف ها رو می زد … با عصبانیت کیفم رو برداشتم و گفتم: اگر اینقدر فوق العاده است خودت باهاش ازدواج کن … بعد هم باهاش برو ایران، شتر سواری … .

اومدم برم که گفت: مطمئنی پشیمون نمیشی؟ … .

.

باورم نمی شد … واقعا داشت به ازدواج با اون فکر می کرد … داد زدم: تا لحظه مرگ … و از اونجا زدم بیرون … .

نظر دهید »
عاشقانه ای برای تو
ارسال شده در 8 آبان 1396 توسط مائده در داستان, رمان عاشقانه ای برای تو

داستان واقعی

#عاشقانه_ای_برای_تو

قسمت اول
توی دانشگاه مشهور بود به اینکه نه به دختری نگاه می کنه و نه اینکه، تا مجبور بشه با دختری حرف می زنه … هر چند، گاهی حرف های دیگه ای هم پشت سرش می زدن …
توی راهرو با دوست هام ایستاده بودیم و حرف می زدیم که اومد جلو و به اسم صدام کرد … خانم همیلتون می تونم چند لحظه باهاتون صحبت کنم؟ … .

.

کنجکاو شدم … پسری که با هیچ دختری حرف نمی زد با من چه کار داشت؟ … دنبالش راه افتادم و رفتیم توی حیاط دانشگاه … بعد از چند لحظه این پا و اون پا کردن و رنگ به رنگ شدن؛ گفت: می خواستم ازتون درخواست ازدواج کنم؟ … .

چنان شوک بهم وارد شد که حتی نمی تونستم پلک بزنم … ما تا قبل از این، یک بار با هم برخورد مستقیم نداشتیم … حتی حرف نزده بودیم … حالا یه باره پیشنهاد ازدواج … ؟ پیشنهاد احمقانه ای بود … اما به خاطر حفظ شخصیت و ظاهرم سعی کردم خودم رو کنترل کنم و محترمانه بهش جواب رد بدم … .

.

بادی به غبغب انداختم و گفتم: می دونم من زیباترین دختر دانشگاه هستم اما … .

پرید وسط حرفم … به خاطر این نیست … .

در حالی که دل دل می زد و نفسش از ته چاه در میومد … دستی به پیشانی خیس از عرق و سرخ شده اش کشیده و ادامه داد: دانشگاه به شدت من رو تحت فشار گذاشته که یا باید یکی از موارد پیشنهادی شون رو قبول کنم یا اینجا رو ترک کنم … برای همین تصمیم به ازدواج گرفتم … شما بین تمام دخترهای دانشگاه رفتار و شخصیت متفاوتی دارید … رفتار و نوع لباس پوشیدن تون هم … .

.

همین طور صحبتش رو ادامه می داد و من مثل آتشفشان در حال فوران و آتش زیر خاکستر بودم … تا اینکه این جمله رو گفت: طبیعتا در مدت ازدواج هم خرج شما با منه … .

دیگه نتونستم طاقت بیارم و با تمام قدرت خوابوندم زیر گوشش … .

عاشقانه نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 39
  • 40
  • 41
  • ...
  • 42
  • ...
  • 43
  • 44
  • 45
  • ...
  • 46
  • ...
  • 47
  • 48
  • 49
  • ...
  • 72

موضوعات

  • همه
  • آشپزی
  • آموزشی
  • احکام
  • امام علی
    • جزوه درسی
  • ایران
  • بدون موضوع
  • تربیت کودک
  • ترفند
  • تلنگر
  • جالب
  • جزوه و نمونه سوال
  • حدیث
  • حرف دل
  • خانه داری
  • خدا
  • خلاقیت
  • داستان
  • داستان مبارزه با دشمنان خدا
  • دانستنی ها
  • دلنوشته
  • رمان عاشقانه ای برای تو
  • رمان نسل سوخته
  • روانشناسی
  • سیاسی
  • شبهه
  • شهدا
  • ضرب المثل
  • طنز
  • عاشقانه
  • فاطمه سلام الله علیها
  • قرآن کریم
  • قشم
  • قصه معراج پیامبراکرم
  • معما
  • مهدویت
  • نرم افزار
  • نماز
  • همسرداری
  • پاورپوینت
  • پزشکی
  • پندآموز
  • پژوهش
  • کلیپ

مطالب با رتبه بالا

  • من حجاب نمیخوام (5.00)
  • داستان قاضی مصری (5.00)
  • راه رسیدن به آرامش (5.00)
  • قشنگ حرف بزنیم (5.00)
  • زلزله تهران (5.00)
  • ماجرای همه چیزخواری چینی ها (5.00)
  • این متن را باید با طلا نوشت (5.00)
  • نازنینم آدم (5.00)
  • جزوه اصول 3 (5.00)
  • دو ریالی مجانی (5.00)
  • عدالت (5.00)
  • زندگی اسلایسی (5.00)
  • از عالم قبر چه خبر؟ (5.00)
  • یادمون باشه... (5.00)
آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

جستجو

کاربران آنلاین

آمار

  • امروز: 322
  • دیروز: 1746
  • 7 روز قبل: 5994
  • 1 ماه قبل: 6856
  • کل بازدیدها: 231993

رتبه

    اوقات شرعی

    امروز: چهارشنبه 19 آذر 1404
    اوقات شرعی به افق:
    • اذان صبح اذان صبح:
    • طلوع آفتاب طلوع آفتاب:
    • اذان ظهر اذان ظهر:
    • غروب آفتاب غروب آفتاب:
    • اذان مغرب اذان مغرب:
    • نیمه شب شرعی نیمه شب شرعی:
    کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان