«زبان شما شناسنامه و معرف شخصیت شماست، امام علی علیه السلام»
به زبانت اجازه نده قبل از اندیشه ات به راه افتد چون وقتی دهانت با اختیار باز شود شخصیتت دست نخورده باقی می ماند.
«زبان شما شناسنامه و معرف شخصیت شماست، امام علی علیه السلام»
به زبانت اجازه نده قبل از اندیشه ات به راه افتد چون وقتی دهانت با اختیار باز شود شخصیتت دست نخورده باقی می ماند.
قال الإمام عليّ عليه السلام:
✨فَاطْلُبْ مَا يَعنيكَ وَ اتْرُكْ ما لايَعنيكَ، فَاِنَّ فى تَركِ ما لايَعنيكَ دَرْكَ ما يَعْنيكَ
✨حضرت علی (علیهالسلام) میفرمایند:
در جستجوى چيزى باش كه مفيد است و آنچه را بيهوده است، رها كن؛ زيرا رها كردن كارهاى بيهوده، باعث رسيدن به امور مفيد مىشود.
📚تحف العقول، ص ۲۱۸.
سئِلَ الاْمامُ الْحُسَینُ علیه السلام عَنِ الاْدَبِ، فَقالَ:
هُوَ اَنْ تَخْرُجَ مِنْ بَیتِک، فَلا تُلْقِی اَحَداً اِلاّ رَأَیتَ لَهُ الْفَضْلَ عَلَیک
از امام حسین علیه السلام معنای ادب را پرسیدند؟ امام علیه السلام فرمود:
(ادب) آن است که از خانه که خارج می شوی به هرکسی برخورد می کنی او را برتر از خود بینی (یعنی همیشه دیگران را از خود بهتر بینی و احترام آنها را نگهداری)
موسوعة کلمات الامام الحسین علیه السلام، ص 910
#محسن_پوراحمد_خمینی
? داستانی خواندنی از حجت الاسلام قرائتی در مورد قمه زنی
(با استناد به آیه قرآن)
حجت الاسلام قرائتی:
در یکی از شهرها با وجود توصیه های مبلغین بزرگوار مبنی بر پرهیز از قمهزنی، مردم به خاطر اعتقادات خود دست برنمی داشتند. به ما گفتند به آنجا برویم و آنها را از این کار باز داریم. ایام ماه محرم بود و چون اعلام کرده بودند فلانی می آید و مردم ما را در تلویزیون دیده بودند، در مسجد جمع شدند.
وقتی وارد شدم گفتند: آقای قرائتی آمدهای برای قمهزنی بگویی.
گفتم: شغل من چیست؟
گفتند: تو معلم قرآن هستی.
گفتم: به عنوان معلم قرآن قبولم دارید؟
گفتند: بله قبولت داریم، ولی حرف قمه نزنی، فقط قرآن بگو.
من روی تخته نوشتم: «بسم الله الرحمن الرحیم - یا ایها الذین آمنوا لا تقولوا راعنا و قولوا انظرنا» (سوره بقره آیه 104)؛
«ای کسانی که ایمان آورده اید! “راعنا” نگویید، بلکه بگویید: “انظرنا".» و بعد توضیح دادم که:
«یا ایها الذین آمنوا» یعنی: ای مؤمنین.
«لا تقولوا راعنا و قولوا انظرنا» یعنی: راعنا نگویید بلکه انظرنا بگویید. راعنا نگویید یعنی چه؟ این قصهای دارد و قصه اش این است که: پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم در حال سخنرانی بود، یک نفر از پای سخنرانی گفت: راعنا، یعنی مراعات ما را هم بکن.
یعنی آرامتر صحبت کن یا به این طرف و آن طرف نگاه کن.
این کلمه راعنا مثل کوکو است که هم می شود آن را با سیب زمینی درست کرد و هم با سبزی.
«راعنا» را هم می شود از ریشه «رعی» گرفت و هم از ریشه «رعن». اگر از «رعی» گرفته شود به معنای «مراعات ما را بکن» است، ولی اگر از ریشه «رعن» گرفته شود، رعونت به معنای خر کردن است! و «راعنا» یعنی «خرمان کن.»!
وقتی که مسلمانان می گفتند «راعنا» هدفشان مقدس بود و معنای «مراعاتمان کن» را اراده می کردند، ولی یهودیها از این کلمه استفاده کرده و گفتند: مسلمانها به پیغمبرشان میگویند خرمان کن. در اینجا آیه نازل شد که: «یا ایها الذین آمنوا لا تقولوا راعنا و قولوا انظرنا»؛ «ای کسانی که ایمان آورده اید، “راعنا” نگویید بلکه “انظرنا” بگویید.»
یعنی کلمهای را که دشمن از آن سوء استفاده می کند به کار نبرید.
بعد از این که این آیه را تفسیر کردم، گفتم: شما که قمه می زنید هدفتان مقدس است و به عشق امام حسین علیه السلام این کار را می کنید، ولی تلویزیون کشورهای اروپایی این کار شما را دوازده مرتبه نشان داده و گفته است که شیعه ها دچار مرض خودآزاری هستند. دشمن از این کار شما چنین سوء استفاده می کند.
این کار امروز شما مثل همان «راعنا» گفتن مسلمانان صدر اسلام است که دشمن از آن سوء استفاده می کرد و قرآن کریم با آیه مورد بحث به مسلمانان آن روز و امروز هشدار می دهد که: از هر کاری که دشمن از آن سوء استفاده میکند پرهیز کنید. پس، چون امروز دشمنان از قمه زنی شما سوء استفاده می کنند، شما دیگر قمه نزنید.
گفتند: حالا فهمیدیم و دیگر قمه نمیزنیم.
منبع: مجله مبلغان، شماره 39
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما
وقتی امام خمینی قدس سره در نوفل لوشاتو به سر میبرد در شب تولد حضرت مسیح علیه السلام پیامی برای مسیحیان جهان دادند که خبرگزاریها پخش کردند و در کنار آن دستور دادند تا هدایایی مثل گز، آجیل و شیرینی که از ایران آورده بودند را بین مردم نوفل لوشاتو تقسیم کنند. هدایا تقسیم بندی شد و همراه یک شاخه گل به هر خانواده ای دادند. این کار برای غربیها که اثری از این عاطفهها و محبتها نمی دیدند بسیار تازگی داشت، و در حیرت فرو رفته بودند که چگونه یک رهبر مسلمان غیر مسیحی برای مسیح علیه السلام پیام میدهد و یارانش به این گستردگی در شب تولد آن حضرت، به منازل مسیحیها شیرینی و گل تقسیم میکنند. یکی از خانمهایی که به درب منزل آمده بود تا هدیه امام را دریافت کند چنان هیجان زده شده بود که اشک از چشمانش فرو میریخت. به دنبال این حرکت اخلاقی امام بود که یکی از افراد آنجا به نمایندگی از سایر اهل محل درخواست ملاقات با امام کرد. امام هم بی درنگ وقت دادند و روز بعد پانزده نفر از اهالی محل با شاخههای گل به محضر امام آمدند. امام به مترجم فرمودند که احوال آنها را بپرسد و ببیند که آیا نیاز و یا کار خاصی دارند که آنها پاسخ دادند ما کاری نداریم فقط آمدیم خدمت امام برسیم، او را از نزدیک ببینیم و این شاخههای گل را به عنوان هدیه آوردیم. امام هم با تبسم شاخههای گل را یکی یکی از دست آنها گرفتند و در میان ظرفی که در کنار او بود قرار دادند و آنها هم خیلی خوشحال از حضور امام مرخص شدند. [۱]
امام صادق علیه السلام فرمود: ثَلاثَةٌ تُورِثُ الْمَحَبَّةَ: الدّینُ و التَّواضُعُ وَ الْبَذْلُ. سه چیز سبب محبّت میگردد: دین، تواضع و بخشش. [۲]
———-
[۱]: ۱۰. سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی، ج ۱، ص ۵۰.
[۲]: ۱۱. تحف العقول.
مردی به پیامبر خدا، حضرت سلیمان، مراجعه کرد و گفت:
ای پیامبر میخواهم به من زبان یکی از حیوانات را یاد دهی.
سلیمان گفت: تحمل آن را نداری.
اما مرد اصرار کرد.
سلیمان پرسید: کدام زبان؟
جواب داد: زبان گربه ها!
سلیمان در گوش او دمید
و عملا زبان گربه ها را آموخت….
روزی دید دو گربه با هم سخن میگفتند.
یکی گفت: غذایی نداری که دارم از گرسنگی میمیرم!
دومی گفت: نه، اما در این خانه خروسی هست که فردا میمیرد،
آنگاه آن را میخوریم.
مرد شنید و گفت: به خدا نمیگذارم خروسم را بخورید،
آنرا فروخت!
گربه آمد و از دیگری پرسید: آیا خروس مرد؟ گفت نه،
صاحبش فروختش، اما گوسفند نر آنها خواهد مرد و آن را خواهیم خورد.
صاحب منزل باز هم شنید و رفت گوسفند را فروخت.
گربه گرسنه آمد و پرسید آیا گوسفند مرد؟
گفت : نه! صاحبش آن را فروخت.
اما صاحبخانه خواهد مُرد و غذایی برای تسلی دهندگان خواهند گذاشت و ما هم از آن میخوریم!
مرد شنید و به شدت برآشفت.
نزد پیامبر رفت و گفت گربه ها میگویند امروز خواهم مرد!
خواهش میکنم کاری بکن !
پیامبر پاسخ داد:
خداوند خروس را فدای تو کرد اما آنرا فروختی، سپس گوسفند را فدای تو کرد آن را هم فروختی، پس خود را برای وصیت و کفن و دفن آماده کن!
? اسامی هفت آسمان و رنگ آنها از زبان حضرت علی علیه السلام
? امیرالمومنین علیه السّلام در مسجد جامع کوفه بود که مردى از اهل شام در برابرش به پاخواست و پرسش هائى از آن حضرت نمود و از آن جمله این بود که عرض کرد:
✳️یا امیر المؤمنین! مرا از رنگ هاى آسمان ها و نام هایشان خبر بده!
? حضرت به او فرمود:
1⃣ آسمان دنیا نامش رفیع است و از آب و دود آفریده شده است.
2⃣ آسمان دوم نامش قیدوم است که به رنگ مس است.
3⃣آسمان سوم نامش ماروم است که به رنگ برنج است.
4⃣ آسمان چهارم نامش ارقلون و برنگ نقره است.
5⃣آسمان پنجم نامش هیضمون (هیفون) و به رنگ طلا است.
6⃣آسمان ششم نامش عروس است و آن یاقوت سبزى است.
7⃣ آسمان هفتم نامش عجما است و دُرّى است سفید…
♦️حدیث طولانى است مورد نیاز از آن را نقل کردیم.
?منبع:الخصال،ترجمه فهرى، ج2، ص: 385 .
? حتما بخوانید
یکی از دوستان نقل میکرد که یک روز با یکی از دوستان انگلیسی خود چت میکردم بهش گفتم: کار تو خیلی عالی بود.
بهم گفت: بزنم به تخته (Touch wood)
سپس گفت: شما مسلمونها حتما به جای این اصطلاح چیزی دارید
من گفتم: ماهم همین را استفاده میکنیم
رفیقم خیلی تعجب کرد وگفت: عجب…‼️
بهش گفتم چه چیز عحیبی بود؟!
اون گفت: ما منظورمان از تخته همان تخته #صلیب است که شر خون آشامان و پلیدی را از ما دور میکند…!!
تازه فهمیدم که سالهاست که ما به صلیب پناه میبریم از چشم شور‼️
ما نادانسته بجای اینکه با گفتن: ماشاءالله ٬ به خداوند پناه ببریم به چوب وتخته صلیب پناه میبردیم.! ?
ای کاش اصل هرکلمه را قبل از اینکه به زبان بیاوریم بشناسیم.
تا بحال اگر نادانسته میگفتیم اشکالی نداره چون نمیدونستیم.
اما از این به بعد این کلمه را بکار نبریم.
چون ما مسلمانیم.
? بسم الله، ماشاءالله، ولا حول ولا قوة الابالله/
از امام رضا علیه پرسیدند آیا #چشم_زخم واقعیت دارد؟ ایشان فرمودند:آری ،هرگاه تو را چشم زنند،کف دستت را مقابل صورتت ? قرار دِه و سوره حمد و قل هو الله احد و معوذتین[سوره فلق و ناس] را قرائت کن و هر دو کف را به صورتت بکش، خداوند تو را از گزند آن حفظ می کند.
? (مکارم الاخلاق ص 474)
امام علی علیه السلام در وصیت خود به امام حسن علیه السلام فرمودند: از مردم توقعی نداشته باش زیرا مردمی هستند که:
❖ اگر عالِم باشی به تو ایراد میگیرند
و اگر جاهل باشی راهنمایی ات نمی کنند،
❖ اگر در طلب علم برآیی، میگویند:
خود را به زحمت انداخته است
و اگر از طلب علم دست بکشی، میگویند: ناتوان و کودن است.
❖ اگر در عبادت پروردگارت استوار باشی، میگویند: خود نما و ریاکار است.
و اگر عبادتت کم باشد می گویند: کافر است.
❖ اگر سکوت اختیار کنی، میگویند:
از سخن گفتن عاجز است و اگر سخن بگویی، میگویند: پر حرف است.
اگر انفاق کنی، میگویند: اسرافکار است
و اگر صرفه جویی کنی، میگویند: خسیس است.
❖ اگر به آنچه آنها دارند نیازمند شوی، از تو میبُرند و به بد گویی ات میپردازند
و اگر به آنان اعتنایی نکنی، تکفیرت میکنند!
آری پسرم!
این است خصوصیت مردم زمانه ی تو.
? بحار الأنوار ، جلد 77 ، صفحه 234
از گفتار و رفتار رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره فاطمه به خوبی روشن میشود که علاقه آن حضرت به دخترش فاطمه، بیش از اندازه محبت یک پدر به دخترش بوده است. این رفتار به ایمان و تقوی و اعمال و رفتار فاطمه مربوط میشود؛ زیرا رسول خدا صلی الله علیه و آله دختران دیگری هم داشتند، اما درباره آنها تعبیرهایی چون «بضعة منی» یا «روحی التی بین جنبی» یا «احبّ الناس الی» و مانند این سخنان را نگفته اند.
و باز این اظهار علاقه و محبت تنها به منظور دلجویی از فاطمه علیها السلام نبود که چون مادر خود را از دست داده بود، پیامبر بخواهد از دختر کوچکش دلجویی کند تا از نداشتن مادر رنج نبرد و عقده ا ی برای او ایجاد نشود؛ چنان که برخی تصور کرده اند؛ زیرا این اظهار علاقه و محبت تا پایان عمر پیامبر؛ یعنی هنگامی که فاطمه شوهر کرد و بچه دار شد، بلکه تا آخرین ساعات زندگی آن حضرت نیز ادامه داشت و هیچ تغییری در آن پیدا نشد؛ چه بسا روز به روز بیشتر میشد و فاطمه تنها زنی بود که پیامبر هنگام رحلت اسراری به او گفت و آهسته و خصوصی با او صحبت کرد؛ تا آنجا که عایشه میگوید: پیامبر را میدیدم، هرگاه فاطمه نزد او میآمد، برمی خاست و او را دربر میگرفت و میبوسید و در جای خود مینشانید. عایشه که گویا از دیدن این منظره ناراحت میشد و حسادت میکرد به پیامبر میگفت: این چه کاری است که میکنی؟ میفرمود:
«یا عایشَة اِذَا اشتَقتُ اِلَی الجَنَّةِ قَبَّلتُ نَحرَ فاطِمة؛ ای عایشه هرگاه مشتاق بهشت میشوم گلوی فاطمه را میبوسم». [۱]
و باز از عایشه نقل شده که میگفت:
«ما کانَ اَحَدٌ مِنَ اَلرَّجالِ اَحَبُّ اِلی رَسوُلِ اللهِ مِن عَلّی وَلا مِنَ النِّساءِ اَحَبُّ اِلََیهِ مِن فاطِمَة؛ از مردان کسی نزد پیامبر محبوب تر از علی نبود و از زنان کسی را بیشتر از فاطمه دوست نمی داشت». [۱]
این حدیث به طور متواتر از شیعه و اهل سنت نقل شده که پیامبر اسلام درباره زهرا علیها السلام فرمود:
«فاطِمَةُ سَیدَةِ نِساءِ العالَمین؛ فاطمه بزرگ و بانوی زنان جهانیان است». [۲]
از نظر نزدیکی به حق تعالی نیز به مقامی رسید که رسول خدا صلی الله علیه و آله مکرّر به او میفرمود: «یا فاطِمَة اِنَّ اللهَ لَیغضِبُ لِغَضَبِکَ وَ یرضی لِرِضاکَ؛ ا ی فاطمه به راستی خدای تعالی با خشم تو خشم میکند و با خشنودی تو، خشنود و راضی میشود». [۳]
شدت علاقه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به حضرت فاطمه به اندازه ای بود که بارها میفرمود: «فاطِمَة بَضعَةٌ مِنّی؛ فاطمه پاره تن من است». [۴]
و در برخی از آنهاست که در پی جمله بالا فرمود:
«وَ هِی قَلبِی الَّذی بَینَ جَنبَی؛ و او جان و دل من است که در سینهام قرار دارد». [۵]
السلام فرمود: فاطمه علیها السلام. سپس پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: دخترکم برخیز. فاطمه برخاست و پیامبر صلی الله علیه و آله به جای او نشست و به آسیاب کردن مشغول شد و بدین ترتیب به علی علیه السلام و فاطمه علیها السلام کمک کرد. [۳]
حضرت زهرا علیها السلام تنها زن همراه رسول خدا صلی الله علیه و آله و پنجمین تن از خمسه طیبه علیهم السلام بود. پدر بزرگوارش پیوسته در جمع اصحاب، فضایل ملکوتی او را بیان میداشت. از جمله میفرمود:
«اِنَّ اللهَ یغضِبُ لِغَضَبِ فاطِمَه وَ یرضی لِرِضاها؛ همانا خداوند برخشم فاطمه علیها السلام خشم میگیرد و با خشنودی او راضی میشود». [۴]
و میفرمود: «او سرور زنان عالم است».
ب) حضرت زهرا علیها السلام در بیان معصومان علیهم السلام
—————
[۱]: ۱ فضائل الخمسه، ج۳، ص۱۲۷.
[۱]: فضائل الخمسه، ج ۱۰، صص ۱۶۷ ۱۸۲.
[۲]: بحارالانوار، ج۴۳، ص ۱۱۰؛ احقاق الحق، ح۱۰، صص ۲۷ ۱۱۵. و در برخی از آنها «سَیدَةِ نِساءِ اَهلِ الجَنَّة» و «سَیدَةِ نِساءِ هذِهِ الاُمَّة» و «سَیدَةِ المُؤمِنین» ذکر شده و با مراجعه به دو کتاب به ویژه کتاب احقاق الحق به خوبی مشخص میشود که روایات بالا را اهل سنت به مراتب بیشتر از شیعه روایت کرده اند.
[۳]: بحارالانوار، ج۴۳، ص ۱۹؛ ذخائر العقبی، ص۳۹؛ اسدالغابه، ج ۵، ص ۵۲۲؛ اصابه، ج۸، ص ۱۵۹؛ تهذیب التهذیب، ج ۱۲، ص ۴۴۱؛ کنزالعمال، ج ۶، ص ۲۱۹؛ میزان الاعتدال، ج ۲، ص ۷۲.
[۴]: بحارالانوار، ج۴۳، ص ۹۲؛ صحیح، ج ۲، ص۳۱۹؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص ۱۵۸؛ حلیة الاولیاء، ج ۲، ص ۲۱۹ و ج ۸، ص۳۱۵؛ صواعق، ص ۱۰۷.
[۵]: بحارالانوار، ج ۴۳، صص ۲۴ و ۸۰.
[۳]: بحارالانوار، ج۴۳، ص ۵۰.
[۴]: منتخب کنزالعمّال، ج۵، صص ۹۶ و ۹۷؛ مستدرک حاکم، ج۳، ص۱۵۳.