حدیث نوزدهم
ای فرزند آدم با من انصاف نداشتی ، زیرا تو را بوجود آوردم در حالیکه قبل از آن چیزی نبودی ، و تو را بشری با خلقت معتدل قرار دادم ( و نقصی در آفرینش تو نیست ) تو را از عصاره ای از گل آفریدم ، سپس تو را نطفه ای در جایگاه استواری ( رَحِم ) قرار دادم ، سپس نطفه را خون بسته ، و خون بسته را گوشت پاره و باز آن گوشت را استخوان و سپس بر استخوانها گوشت پوشاندم ، پس از آن خلقتی دیگر انشاء نمودم.
ای فرزند آدم آیا کس جز من توانایی اینکار را دارد ؟ سپس سنگینی تو را در ( شکم ) مادرت سبک و آسان نمودم تا بواسطه تو به ستوه نیاید و آزار نبیند ، سپس به معده و روده ها الهام کردم که وسعت یابد ، و به اعضا که از هم جدا گردید پس معده و روده ها پس از تنگی ، وسعت یافت و اعضا پس از آمیختگی از هم جدا گردید سپس به فرشته موکل به رَحِمها وحی کردم که تو را از شکم مادرت خارج سازد و بوسیله پری از بال خویش تو را از شکم مادر رها کرد ؛ بعد از آن توجه به تو نمودم و دیدم که مخلوق ضعیف و ناتوانی هستی ، در سینه مادرت پستانی مخصوص ( تغذیه ) تو قرار دادم تا در تابستان شیر خنکی و در زمستان شیر گرمی بیاورد و آن شیر « گوارا » را از میان پوست و گوشت و خون و رگها خارج نمودم ( تا غذای تو باشد )
سپس در قلب مادر تو « رحمت » و در قلب پدرت « مهربانی » نسبت به تو تربیت نموده و غذای تو را فراهم می کنند و تا تو را نخوابانند خود به خواب نمی روند.
ای فرزند آدم اینکارها را که نسبت به تو انجام دادم نه به خاطر آن بود که شایسته آن بودی یا با انجام اینکار نیازی از من برطرف می شد ( بلکه من بی نیازم و حکمت من اقتضای انجام این کارها را داشت ).
ای فرزند آدم زمانی که دندان تو بر آمد و قدرت قطع و بریدن پیدا نمود ، به تو میوه تابستان و میوه زمستان را در وقت مخصوصش ، روزی کردم ( اما همانطوری که گفتم با وجود این همه نعمتها ، انصاف را نسبت به من رعایت نکردی ) وقتی شناختی که من پروردگار تو هستم نافرمانی مرا کردی ( با این وجود) اکنون که نافرمانی مرا نمودی ، مرا بخوان زیرا من ( به تو ) نزدیکم و تو را اجابت می کنم ، مرا بخوان که من آمرزنده مهربانم.