💎روزی زیست شناسی مارماهی را با تعدادی بچه ماهی در داخل آکواریومی انداخت. او مارماهی را بوسیله ی یک مانع شیشه ای از بچه ماهی ها جدا کرد. مارماهی هر بار خواست به بچه ماهی ها حمله کند سرش به مانع شیشه ای بر خورد کرد. چند روزی گذشت و آن محقق مانع شیشه ای را از داخل آکواریوم برداشت. مانع برداشته شده بود و بچه ماهی ها به راحتی کنار مارماهی بازی می کردند. ولی مارماهی هم چنان فکر می کرد که بین او و بچه ماهی ها یک مانعی وجود دارد. چند روز بعد مارماهی از گرسنگی مرد در حالی که در میان انبوهی غذا قرار گرفته بود.
من نیز یاد گرفته ام بزرگ ترین موانع در داخل خودم و در ذهن خودم قرار دارند. من اسم آن ها را قفل های ذهنی گذاشته ام. قفل های ذهنی من بزرگ ترین دیوار بین من و موفقیت های من هستند.
قفل ذهنی قبل از رفتن جلوی من را می گیرند و می گویند: نمی شود.