🌀 داستانِ کوتاه 🌀:
📖 کیفر عدم احترام
وقتی حضرت یعقوب (علیه السلام) به مصر رو آورد، حضرت یوسف (علیه السلام) به استقبال او آمد و خواست به احترام پدرش پیاده شود، اما شوکت و عظمت سلطنت او را گرفت و این کار را نکرد، سپس به حضرت یعقوب (علیه السلام) سلام کرد.
جبرئیل بر او نازل شد و گفت ای یوسف، خدای تبارک و تعالی می فرماید چه چیز تو را بازداشت از این که برای بنده صالح من پیاده شوی؟
جبرئیل گفت دستت را بگشا.
وقتی دستش را گشود، نوری از بین انگشتان حضرت خارج شد.
پرسید ای جبرئیل، این چه بود؟
گفت این نور نبوت بود و به خاطر پیاده نشدنت به احترام حضرت یعقوب (علیه السلام)، دیگر پیامبری از نسل تو به وجود نخواهد آمد.
امام هادی (علیه السلام) فرمود وقتی جبرئیل به امر خداوند، نور نبوت را از صلب حضرت یوسف (علیه السلام) خارج کرد، آن را در صلب «لاوی»، یکی از برادران حضرت یوسف قرار داد، زیرا لاوی برادران را از کشتن حضرت یوسف نهی کرده بود.
منابع:
1. ینابیع الحکمة، صفحه 119
2. مجمع البیان، جلد 5، صفحه 262
@Dastane_kootah