مائده

 خانه تماس  ورود
مردی که در ظهر عاشورا امام حسین(علیه السلام) را تنها گذاشت 
ارسال شده در 9 مهر 1396 توسط مائده در بدون موضوع

مالک بن نضر ارحبی و ضحاک بن عبدالله مشرقی :

ضحاک، به همراه مالک بن نضر ارحبی به حضور امام حسین (ع) رسید، این دیدار ظاهرا در کربلا صورت گرفت، امام پس از خوشامدگویی، سبب حضورشان را جویا شد، آنان در پاسخ گفتند: برای عرض سلام خدمت رسیدیم و از خدا عافیت و سلامت شما را خواستاریم، مردم برای جنگ با شما جمع شده اند! نظر شما چیست؟ 

امام پاسخ داد: «حسبی الله و نعم الوکیل؛خدا مرا کفایت می کند و چه نیکو وکیلی است.» 

آن دو برای امام دعا کردند، آن گاه حضرت فرمود: چرا مرا یاری نمی کنید؟ مالک بن نضر با بیان این جمله که: من مقروض هستم و عیال دارم، دعوت امام را رد کرد و رفت. 

ضحاک بن عبدالله نیز مشابه سخن ابن نضر را گفت و سپس حضور موقت و مشروط خود را در کنار امام پیشنهاد داد و گفت: تا آن جا از شما دفاع خواهم کرد که دفاع من به حال شما مفید باشد، در غیر این صورت در جدایی از شما آزاد خواهم بود، امام نیز پذیرفت. 

او در روز عاشورا، دلیری به خرج داد و امام بارها او را تشویق و دعا فرمود. چون جمله یاران امام حسین (ع) - جز سوید بن عمر و بشیر بن عمرو - به شهادت رسیدند، او نزد حضرت آمد و شرط پیشین خود را یادآور شد و از ایشان اجازه بازگشت خواست، امام هم آزادش گذاشت. 

او که قبلا اسب خود را در یکی از خیمه ها پنهان کرده بود، پس از اذن امام، سوار بر اسب شد و فرار کرد. تعدادی از سربازان «ابن سعد» به تعقیب او پرداختند، ضحاک چون به روستایی به نام «شفیه » رسید ایستاد، تعقیب کنندگان او را شناختند و رهایش کردند. (1) 

ماجرای «ضحاک بن عبدالله » در نوع خود بی نظیر است، او که تا دقایق پایانی حماسه عاشورا در کنار امام شمشیر زد و شماری از لشکریان خصم را از پای درآورد و از نزدیک شاهد صحنه مظلومیت خاندان رسالت بود، چگونه بر عاقبت نیکوی خود پشت پا زد و خود را از فیض شهادت در رکاب سالار شهیدان محروم ساخت! آری، او به دنیا دل بسته بود و اسبش نیز وسیله پیوند مجدد او به این زندگی ناپایدار و گذرا گردید … : «ذلک بانهم استحبوا الحیوة الدنیا علی الآخرة.» (2) 
منبع:

1) تاریخ طبری، دارالکتب الاسلامیة، بیروت، ج 3، ص 315 و 329; الکامل فی التاریخ، ج 4، ص 73; انساب الاشراف، ج 3، ص 197; سماوی، ابصار العین، ص 101; سید مرتضی عسکری، معالم المدرستین، مؤسسة البعثه، ج 3، ص 113، موسوعة کلمات الامام الحسین (ع)، 378 452 و 453 . 

2) سوره نحل (16) آیه 107: آن به این جهت است که آنها دنیا را بیشتر دوست داشته و بر آخرت ترجیح می دادند.

نظر دهید »
کدام پیامبر اولوالعزم به زیارت امام حسین (ع) مشرف شد؟
ارسال شده در 8 مهر 1396 توسط مائده در بدون موضوع

​





در كتاب شريف كامل الزيارات كه نوشته مرحوم ابن قولويه استاد شيخ مفيد می باشد ، داستانی عجیب از زیارت حضرت موسی (ع) نقل شده که با هفتاد هزار ملک به زیارت امام حسین (ع) می‌رود.






به گزارش خبرنگارحوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛كامِلُ الزّيارات کتابی با موضوع زیارت ، تالیف ابن قولویه قمی متوفای ۳۶۷ق، محدث و عالم نامدار شیعه . این کتاب از فضیلت و چگونگی زیارت پیامبر اکرم (ص) ، اهل بیت و امام‌زادگان و مومنان  سخن می‌گوید و مجموعه روایاتی را از اهل بیت(ع)در این باره نقل می‌کند. كامل الزيارات از مهمترين و معتبرترین منابع روایی و دعایی شيعه است كه علما و فقهای شیعه پیوسته به آن مراجعه کرده‌اند. 

در  این كتاب شريف  آمده است:

زماني قبر سيدالشهدا (ع) نه ضريح و حرمی داشت و نه قبه و بارگاهی، و حتی به قدر چهار انگشت از زمين بالاتر نبود و هيچ نشان و نشانه اي نداشت. بلكه قبر مطهر ايشان در دل صحرا بود و كسی كه قصد زيارت داشت بايد نشان دقيق آن را از ديگران مي پرسيد ، در چنين اوضاعی معمولا اشخاص به صورت تنها يا در گروه‌های دو سه نفری به زيارت می آمدند تا به دست مأموران گرفتار نشوند.

در اين زمان شخصی تنها به زيارت امام حسين (ع) آمد و به چند صدمتری قبر مطهر رسيد در روستايی كه در آن نزديكی بود درنگ كرد تا هوا تاريك شود. [از گفتار امام كه فرمودند: «بين النووايس وكربلا» استفاده می شود كه اين روستا همان كربلای قديم بوده و ظاهرا پشت بارگاه فعلی حضرت اباالفضل العباس (ع) قرار داشته است] .
اين اقدام از ترس افراد مسلحی بود كه پيرامون قبر مطهر نگهبانی مي دادند تا مبادا كسی به زيارت امام حسين(ع) بيايد.

اين شخص خودش می گويد: در تاريكی هوا آرام آرام به سمت قبر مطهر آمدم. ناگهان شخصی در دل تاريكی به سمت من آمد و گفت: برگرد. اكنون نمی توانی زيارت كنی. از برخورد او فهميدم جزو نگهبانان نيست.

به روستا برگشتم و قدری كه گذشت دوباره به سمت قبر مطهر آمدم و دوباره همان شخص مانع من شد. گفتم چرا؟ گفت: چون حضرت موسی بن عمران علی نبينا و آله و عليه السلام به همراه هفتاد هزار ملك به زيارت امام حسين عليه السلام آمده است.

گفتم تو كيستی؟ گفت: من از ملائكه ای هستم كه خدا مرا به نگاهباني از قبر امام حسين و استغفار براي زائرانش گماشته است. دوباره بازگشتم و اين بار نزديك فجر براي زيارت آمدم و كسی جلوی مرا نگرفت . زيارت كردم و نماز صبح خود را همان جا خواندم و پيش از روشن شدن هوا برگشتم. (1)

اين ماجرا مربوط به يكي از زوار امام حسين (ع) در حدود هزار و دويست سال پيش است . در گذشته افرادی كه قصد زيارت داشتند اين مسئله را حتي از نزديكان خود نيز مخفی می كردند و اگر به كسی اعتماد داشتند با او وداع می كردند؛ چرا كه بسيار بودند كسانی كه به زيارت اباعبدالله الحسين(ع) رفتند ولی باز نگشتند.

 

منبع:
1)کامل الزیارت صفحه112

نظر دهید »
زندگی...
ارسال شده در 6 مهر 1396 توسط مائده در بدون موضوع

شخصی برای اولین بار یک کلم دید.

اولین برگش را کند، 

زیرش به برگ دیگری رسید و زیر آن برگ یه برگ دیگر و…
با خودش گفت:

حتما یک چیز مهمیه که اینجوری کادوپیچش کردن…! 

اما وقتی به تهش رسید وبرگها تمام شد متوجه شد که چیزی توی اون برگها پنهان نشده،

بلکه کلم مجموعه‌ای از این برگهاست…
حکایت زندگی هم این چنین است!

ما روزهای زندگی رو تند تند ورق میزنیم و فکر می کنیم چیزی اونور روزها پنهان شده،

در حالیکه همین روزها آن چیزی ست که باید دریابیم و درکش کنیم…

و چقدر دیر میفهمیم که بیشتر غصه‌هایی که خوردیم، 

نه خوردنی بود نه پوشیدنی، 
فقط دور ریختنی بود…!
زندگی، همین روزهایی است که منتظر گذشتنش هستیم

نظر دهید »
علت پرچم قرمز بالای گنبد
ارسال شده در 5 مهر 1396 توسط مائده در بدون موضوع

{علت پرچم قرمز بالاى گنبد امام حسين عليه السلام}
در عرب رسم است كه اگر كسى مظلوم كشته شود و ولىّ دم او اعم از فرزندان و اقوامش نتوانستند حق او را از ظالم بگيرند، پرچم قرمزى روى خانه او مى زنند يعنى اى فرزندان اين شخص بدانيد فرزندان نسل قبل يا نسل هاى قبل نتوانستند حق او را از ظالم بگيرند تا يكى از فرزندانش انتقام خون او را بگيرد و اين پرچم هست تا حضرت بقية الله (ارواحنافداه) تشريف بياورند و حق آن حضرت را بگيرند و حضرت در همان لحظات اول ظهورشان اقدام به انتقام و طلب حق پدرشان مى كنند و همه مى دانيم كه حق امام حسين (عليه السلام) احياء دين است.
(از فرمايشات حضرت آية الله سيدحسن ابطحى رحمة الله عليه)

نظر دهید »
کمپوت
ارسال شده در 5 مهر 1396 توسط مائده در بدون موضوع

وﻗﺘﯽ تو جبهه ﻫﺪﺍﯾﺎﯼ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﺩﺭ ﻧﺎﯾﻠﻮﻥ ﺭﻭ ﺑﺎﺯﮐﺮﺩﻡ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﯾﮏ ﻗﻮﻃﯽ ﺧﺎﻟﯿﻪ ﮐﻤﭙﻮﺗﻪ ﮐﻪ ﺩﺍﺧﻠﺶ ﯾﮏ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﺳﺖ، ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ:

ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺭﺯﻣﻨﺪﻩ ﺳﻼﻡ، ﻣﻦ ﯾﮏ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﺩﺑﺴﺘﺎﻧﯽ ﻫﺴﺘﻢ. ﺧﺎﻧﻢ ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﻤﮏ ﺑﻪ ﺭﺯﻣﻨﺪﮔﺎﻥ ﺟﺒﻬﻪ ﻫﺎﯼ ﺣﻖ ﻋﻠﯿﻪ ﺑﺎﻃﻞ ﻧﻔﺮﯼ ﯾﮏ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﻫﺪﯾﻪ ﺑﻔﺮﺳﺘﯿﻢ. ﺑﺎ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺭﻓﺘﻢ ﺍﺯ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺑﻘﺎﻟﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﺑﺨﺮﻡ. ﻗﯿﻤﺖ ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﻫﺎ ﺭﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ، ﺍﻣﺎ ﻗﯿﻤﺖ ﺁﻧﻬﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﮔﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩ، ﺣﺘﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﮔﻼﺑﯽ ﮐﻪ ﻗﯿﻤﺘﺶ 25 ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺍﺭﺯﺍﻥ ﺗﺮ ﺑﻮﺩ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﺨﺮﻡ.

ﺁﺧﺮ ﭘﻮﻝ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺳﯿﺮﮐﺮﺩﻥ ﺷﮑﻢ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻫﻢ ﻧﯿﺴﺖ. ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﮐﻨﺎﺭﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺭ ﺑﺎ ﺩﻗﺖ ﺍﻥ ﺭﺍ ﺷﺴﺘﻢ ﺗﺎ ﺗﻤﯿﺰﺗﻤﯿﺰﺷﺪ. ﺣﺎﻻﯾﮏ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺭﺯﻣﻨﺪﻩ ﺩﺍﺭﻡ، ﻫﺮﻭﻗﺖ ﮐﻪ ﺗﺸﻨﻪ ﺷﺪﯾﺪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﺁﺏ ﺑﺨﻮﺭﯾﺪ ﺗﺎﻣﻦ ﻫﻢ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﺸﻮﻡ ﻭ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﻪ ﺟﺒﻬﻪ ﻫﺎ ﮐﻤﮑﯽ ﮐﻨﻢ.

ﺑﭽﻪ ﻫﺎﺗﻮ ﺳﻨﮕﺮﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺁﺏ ﺗﻮﯼ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﻧﻮﺑﺖ ﻣﯽﮔﺮﻓﺘﻨﺪ، ﺁﺏ ﺧﻮﺭﺩﻧﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﺭﯾﺨﺘﻦ ﭼﻨﺪ ﻗﻄﺮﻩ ﺍﺷﮏ ﺑﻮﺩ…

“شهید حسین خرازى

نظر دهید »
رسید..
ارسال شده در 5 مهر 1396 توسط مائده در بدون موضوع

​طلاهایش را که داد از درِ ستاد پشتیبانی جنگ،بیرون رفت … جوان، داد زد: حاج خانم … رسید طلاها… !؟ خندید و گفت: دو تا پسرم رو دادم رسید نگرفتم …

نظر دهید »
باز باران...
ارسال شده در 5 مهر 1396 توسط مائده در بدون موضوع

​▪باز باران با محرم

▪میخورد بر بام قلبم 

▪یادم آمد کربلا را

▪دشت پرشور و بلا را 

▪گردش یک ظهر غمگین

▪گرم و خونین،

لرزش طفلان نالان

زیر تیغ ونیزه هارا

▪با صدای گریه های کودکانه ▪اندرآن صحرای سوزان

▪می دودطفلی سه ساله

▪پر زناله

▪دل شکسته

▪پای خسته

▪ باز باران قطره قطره می چکد از چوب محمل

▪خاکهای چادر زینب که کم کم میشود گل

▪بازباران با محرم. . . . . .

نظر دهید »
سپاسگزار باشیم
ارسال شده در 5 مهر 1396 توسط مائده در بدون موضوع

​برای اینکه زندگی را بهتر بفهمیم باید به سه مکان برویم:

1. بیمارستان

2. زندان

3. قبرستان
🔹در بیمارستان می‌فهمید که هیچ چیز زیباتر از تندرستی نیست.
🔹در زندان می‌بینید که آزادی گرانبهاترین دارایی شماست.
🔹در قبرستان درمی‌یابید که زندگی هیچ ارزشی ندارد. 
زمینی که امروز روی آن قدم می‌زنیم فردا سقف‌مان خواهد بود.

پس بیایید برای همه چیز فروتن و سپاسگزار باشیم…🌹

نظر دهید »
کشتزار زندگی...
ارسال شده در 4 مهر 1396 توسط مائده در بدون موضوع

​لقمان حکیم گوید:
روزی در کنار کشتزاری از گندم ایستاده بودم

خوشه هایی از گندم که از روی تکبر

سر برافراشته و خوشه های دیگری که از

روی تواضع سر به زیر آورده بودند

نظرم را به خود جلب نمودند

و هنگامی که آنها را لمس کردم، 
•• شگفت زده شدم ••
خوشه های سر برافراشته را تهی از دانه

و خوشه های سر به زیر را

پر از دانه های گندم یافتم

با خود گفتم: در کشتزار زندگی نیز

چه بسیارند سرهایی که بالا رفته اند

اما در حقیقت خالی اند

نظر دهید »
خدایا...
ارسال شده در 4 مهر 1396 توسط مائده در بدون موضوع

​خدایا بحق این ماهِ عزیز

به صبر زینب

به بےقرارے رقیه

به غیرت عباس

به حرمت موی سفیدارباب

هردستےبه سوےتوبلندشد

خالےبرنگردان
❤️الهی امیـن

نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 60
  • 61
  • 62
  • ...
  • 63
  • ...
  • 64
  • 65
  • 66
  • ...
  • 67
  • ...
  • 68
  • 69
  • 70
  • ...
  • 72

موضوعات

  • همه
  • آشپزی
  • آموزشی
  • احکام
  • امام علی
    • جزوه درسی
  • ایران
  • بدون موضوع
  • تربیت کودک
  • ترفند
  • تلنگر
  • جالب
  • جزوه و نمونه سوال
  • حدیث
  • حرف دل
  • خانه داری
  • خدا
  • خلاقیت
  • داستان
  • داستان مبارزه با دشمنان خدا
  • دانستنی ها
  • دلنوشته
  • رمان عاشقانه ای برای تو
  • رمان نسل سوخته
  • روانشناسی
  • سیاسی
  • شبهه
  • شهدا
  • ضرب المثل
  • طنز
  • عاشقانه
  • فاطمه سلام الله علیها
  • قرآن کریم
  • قشم
  • قصه معراج پیامبراکرم
  • معما
  • مهدویت
  • نرم افزار
  • نماز
  • همسرداری
  • پاورپوینت
  • پزشکی
  • پندآموز
  • پژوهش
  • کلیپ

مطالب با رتبه بالا

  • دنیا بدون آدماش (5.00)
  • معما تست هوش (5.00)
  • جنبش من باکره نیستم(کلیپ) (5.00)
  • ویژگی های یک پژوهشگر موفق (5.00)
  • مبارزه با دشمنان خدا (5.00)
  •  ساندیس (5.00)
  • من حجاب نمیخوام (5.00)
  • داستان قاضی مصری (5.00)
  • راه رسیدن به آرامش (5.00)
  • قشنگ حرف بزنیم (5.00)
  • زلزله تهران (5.00)
  • ماجرای همه چیزخواری چینی ها (5.00)
  • این متن را باید با طلا نوشت (5.00)
  • نازنینم آدم (5.00)
آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

جستجو

کاربران آنلاین

  • میثاق
  • صفيه گرجي
  • زفاک
  • انانه
  • ندا فلاحت پور

آمار

  • امروز: 1254
  • دیروز: 712
  • 7 روز قبل: 6676
  • 1 ماه قبل: 7561
  • کل بازدیدها: 232705

رتبه

    اوقات شرعی

    امروز: پنجشنبه 20 آذر 1404
    اوقات شرعی به افق:
    • اذان صبح اذان صبح:
    • طلوع آفتاب طلوع آفتاب:
    • اذان ظهر اذان ظهر:
    • غروب آفتاب غروب آفتاب:
    • اذان مغرب اذان مغرب:
    • نیمه شب شرعی نیمه شب شرعی:
    کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان