روزی زنی به شوهرش گفت امروز مقاله ای خواندم در یک مجله برای بهبود
رابطه زناشویی حاضری امتحانش کنیم؟!
مرد گفت: بله حتما.
زن گفت در مقاله نوشته بود:
هر کدام ما یک لیست جداگانه از چیزهایی که دوست نداریم طرف مقابل انجام
دهد یا تغیراتی که دوست داریم در همسرمان رخ دهد تهیه کنیم
و بعد از یک روز فکر کردن و اصلاح آن
روز بعد آن را به همسرمان بدهیم.
شوهرش با لبخند پاسخ مثبت داد و کاغذی برداشت و به اتاق نشیمن رفت و زن
هم به اتاق رفت و شروع به نوشتن کرد
صبح روز بعد هنگام خوردن صبحانه زن به همسرش گفت حاضری شروع
کنیم؟ و سپس گفت من اول شروع کنم؟
شوهرش گفت باشه شما شروع کن.
زن چند ورق کاغذ درآورد که لیست بلندبالایی در آنها نوشته بود و شروع به
خواندن کرد:
عزیزم من دوست ندارم شما…و همینطور ادامه داد از کارهای کوچک و
بزرگی که همسرش انجام می دهد و او را اذیت می کند.
مرد سکوت کرده بود و همسرش همچنان لیستی از تغییراتی که باید شوهرش
در خود ایجاد می کرد را میخواند تا اینکه زن احساس کرد همسرش ناراحت
شده است وپرسید:
عزیزم دوست داری ادامه بدم؟
مرد گفت: اشکالی نداره عزیزم شما ادامه بده
بالاخره لیست زن تمام شد و به شوهرش گفت:
حالا تو شروع کن.مرد کاغذی از جیبش درآورد و گفت:
دیروز خیلی فکر کردم و از خودم پرسیدم که دوست دارم چه تغییراتی در تو
ایجاد کنم.
هر چقدر فکر کردم حتی یک چیز هم به ذهنم نرسید چون تو رو همینجور که
هستی قبول کرده ام. سپس کاغذ راکه سفید سفیدبود به زنش نشان داد
و ادامه داد از نظر من تو در نقص هایت کاملا بی نقصی
زن بغض کرده بود و شوهرش ادامه داد من تو را با تمام نقاط مثبت و منفی که
داری قبول کرده ام.من کل این مجموعه رو دوست دارم
زن کاغذهایی که نوشته بود مچاله کرد و دور انداخت.
به یاد بیاورید چگونه عاشق همسرتان شدید؟
اگر او را بخاطر اینکه شوخی می کرد و آدم پرحرف و شادی بود دوست
داشتید پس چرا حالا دوست دارید او الان ساکت شود؟
اگر آدم ساکت و قوی و جدی بود و بخاطر این موضوع عاشقش شدید
چرا حالا می خواهید او پرحرف و شوخ طبع باشد؟
اگر بخاطر گذشت و مهربانیش عاشق او شدید
پس چگونه اکنون اورا بخاطر دل رحمیش سرزنش
می کنید؟
قهرمان واقعي زندگی تو کسي است که با
خوشي و نا خوشي ، عاشقانه در کنارت
زندگي مي کند ..
قهرمان زندگيت را عاشقانه باور کن